loading...
یازهرا(س)
مدیروبلاگ بازدید : 50 پنجشنبه 19 آبان 1390 نظرات (0)

ali khamenei سید علی خامنه ای ، رهبر

 ازحضرت مهدی (عج)چنین امده است:

امادررخدادهایی که پیش می ایدبه راویان

 احادیث مامراجعه کنید،

که انان حجت من برشماهستندومن حجت خدابرانانم.

معجم احادیث المهدی ج۴ص۲۹۴

 
مدیروبلاگ بازدید : 41 پنجشنبه 19 آبان 1390 نظرات (1)
 

برنامه ى اصلاح فرد و جامعه در زمان غيبت

 

همه مى دانيم زعيم ما در اين زمان غيبت، دست بسته و زندانى است و حق ندارد در ميان جمعيت، خود را معرّفى كند و نشان دهد. 
آقايى گفته بود: در خواب ديدم گروهى آمدند از شهر عبور كنند، مخفيانه با هم وعده گذاشتند كه خود و جاى خود را پنهان كنند و پس از خريد از بازار و انجام كارهايشان، يكى يكى در محلّ و يا قهوه خانه اى خاصّ همديگر را ببينند. ـ نعوذُباللّه  ـ مثل قاچاقچى ها و دزدها كه از شهر و اهل آن در وحشتند، جدا جدا و يكى يكى در فلان محلّ يا قهوه خانه يكديگر را ملاقات كنند.

تا اين كه در خواب ديدم دور هم جمع شدند، همه آدم هاى نورانى بودند، به حدّى كه نمى شناختم رييس آن ها كدام است، و مُعَمَّم نبودند جز يكى از آن ها ولى از بس نورانى بودند تشخيص نمى دادم كه او رييس است. يكى از آن ها درباره ى من چيزهايى مى گفت، خبرهايى مى داد. يك مرتبه يكى از آن ها به او اشاره كرد كه ديگر نگو، و او ساكت شد، از اين جا فهميدم كه رييس همان شخص است و متوجّه شدم كه مُعَمَّم در ميان آن ها فقط او بود.
بله، كار صاحب ما ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف ـ نعوذ باللّه  به جايى رسيده كه يقين داريم بسيارى از حكومت ها، او و يارانش را مفسد و جانى و اخلالگر مى دانند و اگر به آن ها دسترسى پيدا كنند، اعدام مى كنند! اگر ما او را نمى شناسيم، او همه ى ما را مى شناسد و مى داند و مى بيند.
بالاخره، در اين عصر بين ما و زعيم ما فاصله افتاده و او گرفتار است، خدا مى داند اگر نُوّاب اربعه زيادتر بودند چه بلاهايى بر سر آن ها مى آوردند! اگر چه علماى بزرگى هم چون شيخ مفيد ـ قدّس سره ـ بوده اند، ولى نوّاب اربعه از جهاتى راجح بوده اند.
براى نمونه در مجلسى در بغداد يكى از علماى عامّه از حسين بن روح سؤال كرد: خليفه ى بعد از پيغمبر ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ كيست؟
او گفت: صحيح پيش ما اين است كه خليفه ى بعد از رسول اللّه  ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ عبارت اند از: ابوبكر و عمر و عثمان و على!(1)
بعد گفتند: چه نسبت ها و تهمت ها به اين آقا مى زدند كه رافضى است، در صورتى كه خود صريحا اعلام مى كند كه مذهبش مثل ما است! اگر اين تقيه ها نبود، آن ها هم نبودند؛ ولى با تقيّه آن چهار نُوّاب چهارصد تا شدند! عامّه خيلى از تقيّه ى ما ناراحتند و فحش ها نثار ما مى كنند.
آيا با وجود اين مى شود در اين زمان غيبت كارى كرد؟! آيا مقاتله و جهاد، بر ضرر مسلمانان تمام نمى شود؟! حال اگر مقاتله نشد و يا نكرديم، آيا راهى براى اصلاح خود و اصلاح ديگران و جامعه داريم يا نه؟ آيا راهى جهت حفظ خود از فساد و اصلاح فاسدهاى قابل اصلاح در جامعه وجود دارد يا خير؟
به گمان بنده اين يك راهى است كه هيچ كس نمى تواند انكار كند كه نشدنى است، و يا اين كه پيش نمى رود و بى نتيجه و بى فايده است. و در عين حال، اشكالاتى و معذوراتى را كه راه هاى ديگر دارند، ندارد.
آن راه اين است كه هر شخصى بايد برنامه ى اصلاحيّه اى براى خود تهيه كند؛ به اين صورت كه مشخّص كند اين ها اصول اعتقاداتى است كه من به آن ها يقين دارم، در زمينه ى توحيد و نبوت و امامت و... و اين ها معتقدات بنده است و از روى دليل بدان عقيده دارم خواه اظهار بكنم يا نكنم، و خواه چيزى اتفاق بيفتد، يا نيفتد، حتّى اگر حكومت، دست سفيانى بيفتد و من مجبور شوم كه از روى تقيه به او بگويم: «أَلْحَقُّ مَعَك»؛ (حق با تو است.) ـ چون اگر نگويم كشته مى شوم، و يا نزديكان و دوستانم كشته مى شوند ـ اشكالى نداشته باشد.
پس از آن كه انسان برنامه ى خود را درست كرد، بايد اوّل خودش به آن التزام عملى داشته و به آن متعهّد شود تا از ناحيه ى آخرتى خاطر جمع گردد، و پس از آن كه خود را با اين برنامه ى اصلاحى اصلاح كرد، مى تواند ديگران را، هر چند افراد مُنصِف را، با خود هم عقيده كند، و تدريجا به افراد بگويد كه اين عقيده ى من است و اين هم دليل من.
به اين ترتيب، هر كس مى تواند كم و بيش ديگران را در برنامه ى صحيح خود داخل كند. آن افرادى كه به اين برنامه عمل مى كنند اوّل خود را اصلاح مى كنند و بعد به نوبه ى خود با فرد سوّمى مطرح مى كنند، و مانند شخص اوّل او را به طريقه ى صحيح خود دعوت مى كنند.
بدين ترتيب، هر طالب اصلاحى از روى برنامه و ادلّه ى صحيحه وقتى خود را اصلاح كرد، دوّمى و سوّمى و چهارمى و... را اصلاح مى كند، و كار به جايى مى رسد كه محيط و افراد جامعه همه صالح مى شوند. آيا اين مطلب قابل تشكيك است؟!
با اين راه، اهل ايمان و عُقلا و اهل انصاف صالح مى شوند، و لازم نيست شمشير به دست بگيريم و با اهل باطل محاربه كنيم و يا با اهل حقّ محاربه كنيم؛ زيرا در جنگ شروط محاربه لازم است كه براى همه و هميشه ميسّر نيست؛ ولى ما با اين راه مى توانيم شرايطى را فراهم نماييم كه گروه هاى بسيار و جامعه را اصلاح كنيم و شرط آن چيزى جز اصلاح خود و اصلاح غير، نيست.
اگر كسى در اين كار جدّى باشد، گمان نمى كنم پشيمان شود، و اگر اين برنامه به دست افراد منصف افتاد، ديگرى را اصلاح مى كند و آن ديگرى هم همين طور، و در نتيجه، برخلاف امراض مُسرى، اصلاحات مسرى، تحققّ پيدا مى كند. خداوند متعال مى فرمايد:
«وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَآ أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا»(2) هر كس يكى را احيا كند، گويا همه ى مردم را احيا كرده است.
منظور از حيات در اين آيه ى شريفه، نجات دادن از ضلالت و گمراهى در دين است.
اين راه اصلاح را نبايد كَالعَدَم و نشدنى حساب كنيم، و گرنه پشيمان مى شويم از اين كه مى توانستيم عادل و صالح فراهم كنيم و نكرديم، و در وُسع ما بود و قدرت داشتيم كه دنيا را به امن و امان و عدالت وادار كنيم و نكرديم.
انوشيروان ازمزدك پرسيد: قاتل را مى كشى؟ گفت: نه. گفت: اگر او را نكشى ممكن است صد نفر ديگر را بكشد.
او را و صد هزار تابع او را در يك روز، در يك مجلس كشت.

1. ر.ك: بحارالانوار، ج 51، ص 356؛ الغيبة طوسى، ص 384.
2. سوره ى مائده، آيه ى 32.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 7
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 32
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 9
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 9
  • بازدید ماه : 13
  • بازدید سال : 12
  • بازدید کلی : 529